Desire knows no bounds |
Monday, August 5, 2013
خانوم هالووی گفت اصن ازون اپتایزرهای آمادهی نوبل میخرم. سپس بساط کوکویسبزی را بیخیال شد، دو تا ادویل انداخت بالا و سُر خورد زیر پتو.
خاطرات جادهی انقلابی --- ویرجینیا گلف
Labels: las comillas |
واقعا فكر مىكنى زمان وولف شيرينى فروشى نوبل يا قرص ادويل وجود داشته؟!
عليك سلام