Desire knows no bounds |
Monday, May 29, 2017 نیل برنن، نویسنده و کمدین، یک استندآپی دارد که در آن از افسردگی ۱۷ سالهاش حرف میزند.
یک جایی میگوید، افسردگی یعنی هجوم تمام افکار منفی جهان به مغز شما. یعنی تصور بدترین بدترینها. میگوید افسردگی انگار همیشه به تنتان یک جلیقه سنگین نجات بسته شده است. میگوید اینطور نیست که من اعتماد به نفسم کم باشد. من اصلا اعتماد به نفس ندارم. رد میشود. این دوره هم رد میشود. مثل همه دورههای گذشته که رد شدند و من جان سالم به در بردم. اما وقتی آدم تویش هست، سنگین است. همه جهان سنگین است. همه چیز دردناک است. همه تصورها و تصویرها منفیاست. شک، به خود آدم از همه بیشتر، نفس میبرد. میافتد روی دور خودآزاری و عزیزان آزارای. رد میشود. اما همیشه بخشی از جان آدم را هم همراه خودش میبرد. من نمیدانم افسردگی هیجوقت درمان میشود یا نه. اما احتمالا بعد از یک جایی مدیریتش را آدم یاد میگیرد و اگر دفعه بعد یادش بماند، حواسش را جمع میکند که تصمیم بزرگ نگیرد، حرف بیجا نزند، بداند که فکرهای توی سرش سیاهاند نه واقعیت و شاید هم مهمتر از همه اینکه یاد میگیرد از به دوستانش یا نزدیکانش بگوید و اگر کمک نمیخواهد- یا نمیتواند کسی کمکی کند- حداقل بدانند که حالش خوب نیست. |
I read the same post on another weblog yesterday but surprisingly tbere is no mention of the reference here!
I read the same post on a different weblog (بلوط) just yesterday but surprisingly there is no mention of the reference here!
يعني خودتي؟
آهوچراني مني؟؟؟
يعني اين تاريخا واسه ٢٠١٧س؟؟؟
حتما هست
چقد سال تو دلم، با خودِ خودم ميگفتم اگه پيداش كنم چيا دارم بهش بگم
از تاثيراتي كه قلمش رو همه چيم داشته بگم يا از تفاوتي كه خوندن كلماتش در نگرشم به دنيا ايجاد كرده يا هيچي فقط بشينم و باز بخونمش؟
الان موندم چي بگم
فقط خوشحالم
عين اون وقتا كه ميخوندمت و بعدش با عزم جزم ميرفتم كه بقيه ي زندگي روبرو بشم خوشحالم
كه تو بخش مهمي از زندگيم بودي
بدون اينكه حتي بدوني
آيدا!