هیچ وقت بحث سیاسی نکنید. چه نفعی برای شما دارد؟ آیا پولی برای این کار به حسابتان واریز میکنند؟ اگر بکنند، پس خطر بزرگی شما را تهدید میکند. خواهش میکنم از من فاصله بگیرید. چه با چپ، چه با راست، چه با خارجی و چه با داخلی، بحث نکنید. ممکن است طرز فکر شما با بقیه متفاوت باشد و گاهی این تفاوت برایتان گران تمام شود. سیاست برای انسانهای گمنام فقط در تاکسی و سونا بخار مجاز است. اگر به زندان بیافتید چه کسی شما را به یاد میآورد؟ فقط در شغل خودتان تلاش کنید. کسی که فعال سیاسی است دارد در شغلش تلاش میکند. به این نوشتهی معروف که «فلان را گرفتند گفتم من فلان نیستم و در نهایت به سراغ من آمدند و دیگر کسی نبود» هم توجه نکنید. هیچ وقت به سراغ شما نمیآیند. اگر هم بیایند الان نخواهند آمد. دلیلی ندارد خودتان برای گرفته شدن پیشقدم شوید. اگر قصد شهرت دارید باید پیش از آن که به زندان بیافتید این شهرت را کسب کرده باشید وگرنه خطای بزرگی در آفسایدگیری انجام دادهاید و دروازهبان بیچاره را با سه مهاجم تمامکننده تنها گذاشتهاید.
هیچ وقت دزدی نکنید. چون عاقبت اشتباه میکنید و رسوا میشوید. اگر تنهایی دزدی کنید، همه با شما دشمن میشوند. اگر در یک گروه باشید، عواقب اشتباهات دیگران گریبان شما را خواهد گرفت. حتی اگر دستتان رو نشود، نگرانی و توهم نابودتان میکند. آنهایی که شغلشان دزدی است، نگران نیستند. به زندان رفتهاند و فکر میکنند تقاص کارشان را پس دادهاند. از تاریکی نمیترسند. شب با خیال راحت میخوابند. آب از سرشان گذشته است. آیا بهتر نیست به جای این که زندگی خود را از بین ببرید، یک عمر تلاش کنید و انسان موفقی باشید؟ زندگی در کنار خانواده و آخر هفتههای رویایی بهتر است یا در زندان کنار یک احتمالا هیولا؟ چرا انسان باید سر و کارش به زندان بکشد؟ هیچ وقت فکر کردهاید که شاید در زندان مورد تجاوز قرار بگیرید؟ دزدی را فراموش کنید و فردا شش صبح از خواب بیدار شوید. کار کنید. هرگز رشوه ندهید. شما که نمیدانید طرف مقابل چه اعتقادی دارد. شاید وظیفهشناس باشد و نظر منفی نسبت به شما پیدا کند. شاید دنبال مدرکی علیه شما میگردد. اگر هم در استخر و سونا این پیشنهاد را بدهید به این امید که صدا و تصویرتان ضبط نشود، از کجا معلوم که بعد از گرفتن پول و شیرینی کارتان را انجام دهد؟ اگر پیمانکار هستید هرگز ناظرتان را تهدید نکنید. شکایت از حراست شاید یک بار کمک کند اما به این احتمال فکر کردهاید که ناظر دیگر هم همان بلا را بر سرتان بیاورد به این امید که حراست این بار کمی با تردید به شکایت شما نگاه کند؟ در ضمن همیشه حواستان باشد که کارمندها ممکن است پیشرفت کنند و رئیس شوند. باید هوای همه را داشته باشید. باید همه چیز را رصد کنید. کار سختی است. بنابراین اگر حق انتخاب دارید پیمانکار نباشید. به دست آوردن کسب و کار مناسب بسیار سخت است اما گاهی اوقات میشود تصمیم بهتری گرفت. اگر در تهران خانهای دارید که دو میلیارد میارزد و یک کارگاه تقریبا ورشکسته دارید و با پژو دو ساعت تا محل کار خود رانندگی میکنید خوب خیلی گاو هستی دوست من! (چنین شخصی وجود دارد.) خانهی خودتان را بفروشید و با پانصد میلیون یک قصر در شهرستان بسازید و بقیهی پول خود را در بانک بگذارید و تا آخر عمرتان عشق و حال کنید. اگر عذاب وجدان دارید، یک کسب و کار مطمئن راه بیاندازید و چهار نفر جوان را هم به اندازهی قانون کار حقوق بدهید. اگر فرزندتان مستقل شده و شما هم شصت ساله هستید که بیخیال. چه آیندهای برای شما باقی مانده است؟ پول را خرج کنید و حالش را ببرید. پیش از آن که پرده فرو افتد و جهانتان در تیرگی فرو رود این کار را انجام دهید.
هیچ وقت دعوا نیافتید. شاید دویست کیلو وزن داشته باشید. شاید سه متر قد داشته باشید اما این احتمال هست که با یک دشنهی تیز زندگی خود را از دست بدهید. اگر فرد مورد نظر ضعیفتر از شما باشد، ستمکار خواهید بود. ضعیفکش میشوید و نام نیک خود را از دست خواهید داد. به جای این که دعوا کنید آیا بهتر نیست نشنوید و نبینید؟ اگر تنها هستید و به شما فحش بدی دادند، به راحتی آن را قبول کنید و از کنارشان بگذرید. اگر دوست یا همسرتان در کنار شماست و انتظار دارد که جوابی بدهید، اولا در انتخاب دوست و همسر دقت کنید که چنین توقعات غیرروشنفکرانهای از شما نداشته باشند، دوما خود را در آغوش جداکننده بیاندازید تا آنها شما را جدا کنند. البته سعی کنید زیاد تابلو نباشید. چرا پیشگیری نکنید؟ در محلهای ناامن تردد نکنید. شب و تنها در جادههای خطرناک رانندگی نکنید. از انسانهای مست دوری کنید. لباس نامناسب نپوشید. این ربطی به جامعه و مبارزهی مدنی ندارد. نباید برای دیگران خود را قربانی کنید. در یک جمع خودمانی، در یک محیط بهتر لباسی که دوست دارید بپوشید. در دعوای دیگران هم شرکت نکنید. وقتی نمیتوانید برنده را تشخیص دهید برای چه در دعوای دیگران دخالت میکنید. هیچ وقت دیگران را از هم جدا نکنید. هیچ ربطی به شما ندارد. شما بهتر است راه خودتان را بروید. سعی کنید به سرعت محل را ترک کنید. حتی اگر همدیگر را بکشند هم برنگردید. این همه آگهی ترحیم در شیشهی مغازهها که غریبههای از دنیا رفته را نشان میدهند چه ضرری به حال شما داشته است؟
درست رانندگی کنید. اگر بد رانندگی کنید احتمال مرگ خود را بالاتر میبرید. نگویید بیست سال است تصادف نکردهام. دوست عزیز، متوجه حرف من نیستید. میگویم احتمال مرگ خود را بالاتر میبرید. آیا بهتر نیست انسان زندگی کند به جای این که مرگ را انتخاب کند؟ موقع بارندگی جاده لغزنده است. با سرعت بالا احتمال لغزش خود را بیشتر میکنید. در تقاطعهای کمتردد نمیگویم توقف کامل کنید اما با سرعت صد از آن عبور نکنید. با چشمان بسته از آن عبور نکنید. من سرعتم را بسیار کم میکنم. بوق میزنم. اگر رانندهای مثل من در تقاطع باشد، مشکلی ندارید اما آیا فکر نمیکنید که رانندههایی مثل شما در انتظارتان باشند؟ آیا بهتر نیست زندگی کنید به جای این که مرگ را انتخاب کنید؟ هیچ وقت به رانندهای که در ماشینش نشستهاید برای دقت در رانندگی تذکر ندهید. چون او خوشحال میشود و فکر میکند دارد خیلی باحال رانندگی میکند. سرعتش را بیشتر میکند. سبقتهای خطرناک بیشتری میگیرد و سعی میکند شما را به کشتن دهد. بهتر است از او بخواهید بایستد و پیاده شوید. هیچ وقت نگران حرف مردم نباشید. شما دارید زندگی را انتخاب میکنید.
هیچ وقت بیکار نباشید. اگر کاری دارید استعفا ندهید. یادتان باشد زندگی بدون شغل و کار در فیلمها رویایی و امکانپذیر است. با خود نگویید از این سگدونی استعفا میدهم و ناگهان بیل گیتس ایران میشوم. روزی که استعفا بدهید نقطهی عطف زندگی شما نخواهد بود. یک مرحله شما را به عقب پرت میکند. اگر زن هستید برای این که مستقل باشید و بتوانید حرفی برای گفتن داشته باشید بهتر است کار کنید. اگر هنوز ازدواج نکردهاید حتما همسر پولداری انتخاب کنید. شرطهای زیادی بگذارید تا از لحاظ مالی مشکلی نداشته باشید و استقلال خود را حفظ کنید. در سریالهای تلویزیون ثروتمندان اسیر خیانت و پوچی هستند. هیچ دلیلی وجود ندارد که با فقر و بدبختی این مشکلات را نداشته باشید.
هرگز با پدر و مادر خود رابطهی بدی نداشته باشید. حتی اگر سنگ باشید، اندوه پدر و مادر انسان را خرد میکند. آنها بدون چشمداشت و بدون انتظار شما را دوست دارند. شاید اشتباه کنند و اذیتتان کنند. این بخت شماست. اما هر گونه مقابله وضعیت را بدتر میکند. آنها مثل بقیه حساب کتاب نمیکنند. آیا بهتر نیست مشکلات را بیشتر نکنیم؟ اگر همسر خودتان را دوست دارید باید بدانید صبوری در برابر والدینش و تعریف از آنها او را آرام و قدرشناس میکند. اگر هم نمیکند چرا همسرتان را دوست دارید؟ اگر پدر و مادر ثروتمندی دارید و برادر و خواهر زیادی دارید سعی کنید واقعا دلسوز والدین به نظر برسید. چرا کمک مالیشان را قبول نکنید وقتی آنها خوشحال میشوند؟ اگر برادر و خواهر خودتان را دوست دارید در این کار زیادهروی نکنید زیرا آنها از حرکات شما ناراحت میشوند. به عبارت دیگر نامحسوس چاپلوسی کنید. ایجاد تنش در میان خانواده آخرین کاری است که در این دنیا باید انجام دهید. عقل داشته باشید و هیچ وقت به همسرتان یا شریک زندگی خود خیانت نکنید. چون احتمالا آلودهی این کار خواهید شد و در نهایت دستتان رو خواهد شد. این موضوع چیزی نیست که بتوانید آن را پنهان کنید. از برادر و خواهر و دوست خود میتوانید اما از کسی که شب و روز در کنارش زندگی میکنید نمیتوانید. همسر خود را از دست خواهید داد. اگر از این موضوع ضربه نخورید از مراحل حقوقی میخورید. از قانون میخورید. در بین آشنایان رسوا میشوید. اگر هم توانستید موضوع را پنهان کنید عذاب وجدان شما را نابود میکند. اگر هم عذاب وجدان ندارید، حس شیرین وفاداری را تجربه نمیکنید و اگر آن هم برای شما مهم نیست در جای درستی قرار ندارید. چرا ازدواج کردید و این همه هزینه و وقت صرف میکنید؟ اگر هم ازدواج و خانواده، هم خیانت و تنوع در شریک جنسی را دوست دارید چرا خودتان را عوض نمیکنید؟ آیا بهتر نیست لذتهای کمخطرتر را تجربه کنید؟ دوست ندارید اولین نفری باشید که با شلوارک و زیرپوش و دمپایی به قلهی گاشربروم صعود میکند؟
خودتان را نکشید. با هر اعتقادی نباید خودتان را بکشید. اگر میخواهید از کسی انتقام بگیرید، یا اگر خودکشیتان نمادین است چه فایدهای دارد وقتی نیستید؟ اگر به جهان بعد از مرگ اعتقاد دارید باید بدانید که گناه بزرگی را مرتکب میشوید. شاید در جهنم طبقهی مخصوصی را برای شما آماده کرده باشند اما دلیلی ندارد که مدام با صادق هدایت و رومن گاری همصحبت باشید. فکر جین سیبرگ و سیلویا را از ذهن خود بیرون کنید. آنجا عذابهای متنوعی برای شما وجود دارد و فرصت استراحت ندارید. اگر همه چیز برایتان تمام شده و تحمل ندارید، این تهدید را به فرصت تبدیل کنید. خودکشی را به سال بعد موکول کنید. فقط یک سال به خاطر من صبر کنید. روز اول یک کیلو ناپلئونی بخورید و نگران اضافه وزن نباشید. اگر ماشین دارید، اگر طلا دارید، آنها را بفروشید. هیچی ندارید؟ یک بسته پول را در اولین فرصت بدزید و عشق و حال کنید. رئیس ناراحتتان کرده؟ میتوانید بزنید زیر گوشش. این کار از مردن که راحتتر است. میتوانید هر کاری دلتان میخواهد بکنید. نگران عواقب آن نباشید. میتوانید شلوار خود را در جمع بکشید پایین. لازم نیست هر روز بروید سرکار. میتوانید بروید و فردا بیایید. اگر از تنهایی رنج میبردید، میتوانید با خیال راحت به همه پیشنهاد رابطه بدهید. نیازی نیست دروغ بگویید اما اگر بگویید هم مشکلی نیست. هیچ وقت ناراحت نباشید. چرا وقتی میشود رفت در عروسی و مهمانی رقصید، زانوی غم بغل میکنید؟ آیا میتوانید مشکلتان را حل کنید؟ بله؟ خوب غصه نخور عزیزم. نه؟ چه بهتر. زحمتتان کمتر میشود. بگذارید یک مثال بزنم. شب امتحان اگر تا فردا صبح درس بخوانید پاس میشوید. خوب باید تا صبح خودتان را پاره کنید. اما اگر کار از کار گذشته باشد خیلی راحت کتاب را کنار بگذارید. دوش بگیرید. چای آماده کنید. فیلمی انتخاب کنید. تخمه بخورید و چای را با شیرینی بخورید. بعد هم با خیال راحت بخوابید. شبها تنها نباشید. بروید برقصید. بروید در کلاب. صحنه را به تسخیر خود درآورید. لازم نیست خوشگل و خوشتیپ باشد. فقط اعتقاد داشته باشید که آل آیز آن آس. دی واچینگ آس.